محمدصادق شهبازی: کتاب «به اضافه مردم: ده اصل اساسی برای کار فرهنگی» اثری از روحالله رشیدی است که انتشارات «راهیار» چاپ اول آن را در سال 1399راهی بازار نشر کرده است.
روحالله رشیدی به سبک همیشگی خود در این کتاب از مبانی آغاز میکند اما در سطح ایدهها نمیماند و به کف خیابان میرسد. مبانی انقلاب اسلامی برای حوزه فرهنگ را در سطحی بالا اما به زبانی ساده بازخوانی میکند، انحرافهای مفهومی و دیگریهای آن را به بررسی میکشاند، تجربه انقلاب اسلامی را در حوزه فرهنگ بازخوانی میکند اما در اینجا متوقف نمیشود و مبانی را به مصادیق کار فرهنگی وصل میکند.
بر اساس آن مبانی، جهتگیری درست و آدرسهای غلط را تا سطح فعالیتهای خرد فرهنگی در یک پایگاه بسیج یا مسجد یا تشکل دانشجویی یا هیات یا… بازخوانی میکند. مفاهیمی مثل مردممحوری، مشارکت حداکثری، کار گروهی، هنرمحوری، کار اجتماعی به جای کار جمعی، اولویتمحوری، مسجدمحوری، عملیاتمحوری و عدالتمحوری را در کار فرهنگی بازخوانی کرده و آن مفاهیم را از عرصه انتزاع به واقعیت فعالیتهای فرهنگی کشانده است. با ارجاع به نمونهها نشان داده آدرس غلط و آدرس صحیح چیست.
در نهایت هم در فصلی مجزا این امور را درباره یک کار رایج یعنی یادواره شهدا بررسی کرده و نشان داده است با در نظر گرفتن این مفاهیم چگونه میتوان کار را متفاوت کرد. کتاب «به اضافه مردم» هم کتاب مبانی است و هم کتاب کار در فضای عینی و واقعی. کتاب به مثابه عینکی دید مخاطب را نسبت به مبانی و الگوهای کار فرهنگی تغییر میدهد و به سبک کتب مدیریتی و روانشناسی موفقیت، گامبهگام مخاطب را پیش میآورد. دستهبندی خوب ارائه میدهد و در نهایت نیز گامبندی را در هر فصل تصویرسازی میکند.
رشیدی به ما میآموزد چگونه انقلابی بیندیشیم و انقلابی عمل کنیم؛ عمیق اما ساده، دقیق اما جذاب برای مخاطب، عینی اما فراتر از روزمرگیها، مبتنی بر مبانی و اصول اما تغییرگرایانه. این کتاب هم راهنمای مطالعاتی برای کسانی است که میخواهند با مبانی انقلاب آشنا شوند، هم دستورالعملی ساده است برای کسانی که میخواهند انقلابی عمل و فعالیت فرهنگی کنند و هم یک نگاه جامعهشناسانه با ادبیاتی مردمفهم به جامعه ایران و تجربه انقلاب اسلامی است.
گفتنی است کتاب «به اضافه مردم» در 144صفحه و قیمت 16هزار تومان به همت انتشارات «راه یار» روانه بازار نشر شده است.
▫️تقریباً اوایل اردیبهشت1361 بود که یک روز من و آقای سبزواری را دعوت کردند و گفتند باید سرود بسازید، چون ما در آستانۀ بزرگترین پیروزی نیروی نظامی ایران هستیم. اصلاً باید در شعر این اثر، از همۀ نیروها اسم برده شود.
پرسیدیم این اتفاق در کدام جبهه و کجاست؟ گفتند ما چیز بیشتری نمیدانیم. به ما اینجوری گفتهاند که باید سرود خاصی بسازید که در تاریخ بماند. اگر این پیروزی انشاءالله اتفاق بیفتد، سرود شما هم جزء تاریخ میشود.
سفارش این سرود را رادیو به ما داد. دفتر آقاسیداحمد خمینی هم به خود رادیو سفارش داده بود… (برشی از کتاب بانگ آزادی، خاطرات شفاهی مرحوم #احمدعلی_راغب )
احمدعلی راغب، خالق ترانهها و سرودهای ماندگار انقلاب، دیروز(18آذر) در ۷۶ سالگی، پس از تحمل سالها درد و رنج ناشی از بیماری سرطان درگذشت.
خاطرات این چهره موسیقی انقلاب، بهمن ماه سال گذشته در کتاب «بانگ آزادی» گردآوری و توسط انتشارات «راه یار» منتشر شد.
نویسنده کتاب «مسجد رهبر» گفت: به افرادی رسیدیم که صحبتهای پیش از انقلاب آیتالله خامنهای در مسجد کرامت را ضبط کرده و تا الان منتشر نشده بود. قسمت مهم فعالیتهای ایشان در مشهد همین سخنرانیهاست.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «مسجد رهبر» که به تازگی توسط انتشارات «راه یار» راهی بازار نشر شده است، به روایت یکی از اثرگذارترین مساجد کشور در مبارزات انقلاب اسلامی پرداخته است.
بر اساس این گزارش، در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی و همچنین دفاع مقدس، مساجد اصلیترین پایگاههای آگاهیبخشی و ساماندهی امور بودند. از جمله این مساجد، «مسجد کرامت مشهد مقدس» است.
قدیمیهایی که از این مسجد خاطره دارند، میگویند شعار «مرگ بر شاه» اولین بار بر دیوارهای این مسجد نوشته شده است و در تمام سالهای مبارزه، ساواک این مسجد را زیرنظر داشت و به بهانههای مختلف برای دستاندرکاران آن مشکل ایجاد کرده است.
رهبر معظم انقلاب که در آن سالها، به عنوان پیشنماز در مسجد کرامت به سخرانی و اقامه نماز میپرداختند، درباره اشتیاق مردم به حضور در این مسجد میگویند: «آن جمعیت در مساجد مشهد نظیر نداشت. یک اجتماع عظیمی از در و دیوار، واقعا از در و دیوار جمعیت همینطور میچسبیدند که بیایند نماز و بیایند گوش کنند آن حرفهای ما را.»
«مسجد رهبر» که تدوین و نگارش آن را مرتضی انصاریزاده و تحقیق آن را احمد عسگری، سیدمحمدامیر احمدی طباطبایی و حسن سلطانی برعهده داشتهاند، سرگذشت مسجد کرامت را از شکلگیری و تأثیرات آن در جریان انقلاب اسلامی از زبان راویان مختلف روایت کرده است. با مرتضی انصاریزاده درباره این کتاب گفتوگویی داشتیم که میخوانید.
* در ابتدای این گفتوگو، پیش از آنکه بخواهیم به خود کتاب بپردازیم، درباره دلایل انتخاب مسجد به عنوان سوژه یک کتاب تاریخ شفاهی توضیح بدهید.
اهمیت و ضرورت پرداختن به تاریخ شفاهی مساجد به یک نکته بسیار اساسی و مهم با عنوان «مفهوم و چیستی مسجد» برمیگردد. وقتی نام مسجد را میبرند، چه چیزی در ذهنتان تداعی میشود؟ این سخن، به ظاهر ساده، اما بسیار اساسی است. پاسخ این سؤال، ارتباط زیادی با تصور و برداشت شما از کارکردهای مسجد دارد. اگر کلمه مسجد را در اینترنت جستجو کنید، بیشتر نتایج، تصاویری از گنبد، معماری و کاشیکاریها و فضای بیرونی مساجد است.
در واقع با یک نگاه توریستی به مسجد مواجهیم. هرچند اینها هم جزیی از مسجد است. اما اصل مسجد نیست. نگاه ما به مفهوم و کارکردهای مسجد، بحث مهمی است که آیا نگاه ظاهری و توریستی است یا توجه به کارکرد واقعی مسجد.
نوع نگاه به مسجد، بحثی مبنایی است؛ با نگاههای توریستی. دیگر مسجد نقش چندانی در اجتماع ندارد و بحث ما از همینجا شروع میشود که در ادبیات دینی ما، مسجد سنگر اسلام است و مکان گردهمایی و گرفتن تصمیمات اساسی. موضوع دیگر، بحث مسجد و انقلاب اسلامی است؛ به این معنی که انقلاب اسلامی مبتنی بر یک حرکت فرهنگی طولانیمدت و مرتبط با مردم است و جایی که قرار است این هدف را محقق کند و مردم را هماهنگ کند و آگاهیبخشی ایجاد کند، مسجد است. در انقلاب، مساجد و پایگاههایی مانند آن بودند که تودههای مردم را وارد مبارزه کردند.
مسجد کرامت، حلقه واسط کلانی بوده که گروههای انقلابی مشهد را مرتبط میکرده
* پس با همین مبنایی که گفتید «مسجد کرامت» مشهد به عنوان سوژه انتخاب شد؟
دوستان مشهدی که تحقیق کار را بر عهده داشتند و آغازگر کار بودند، بهتر میتوانند به این سؤال پاسخ دهند، اما کوتاه بخواهم بگویم، این کار از سال ۸۹ شروع شده بود و من از سال ۹۴ به گروه پیوستم؛ در حالی که بیشتر تحقیق انجام شده بود. اما دلیل اینکه کار را قبول کردم، علاوه بر نقش و اهمیت مسجد در اسلام و انقلاب اسلامی، این بود که خودم اهل مشهد هستم و با مسجد کرامت آشنایی داشتم. شنیده بودم که این مسجد، قبل از انقلاب، خیلی فعال بوده و آقای خامنهای، امام جماعت اصلی آن بوده. اینها برایم جالب بود و وقتی این کار به بنده پیشنهاد شد، دیدم فرصت خوبی است برای اینکه اطلاعات بیشتری درباره این مسجد داشته باشم. دلایل دیگری هم هست که البته دوستان محقق بهتر میتوانند توضیح دهند. مسجد کرامت، حلقه واسط کلانی بوده که افراد و گروههای انقلابی در مشهد را باهم مرتبط میکرده است.
نسخه اولیه تدوین سال ۹۵ آماده شد
* گفتید نگارش کتاب را سال ۹۴ شروع کردید. نوشتن این کتاب طولانی نشده؟
درباره تحقیق و تدوین کتاب «مسجد رهبر» این را بگویم که اگر قرار بود مانند آنچه معمول است، عمل شود به این معنی که محقق و تدوینگر کتاب، زمان مشخص و محدودی تعیین کنند، این کار به سرانجام نمیرسید. مثلا آقای احمد عسگری به عنوان محقق کتاب، وقتی میبینند بسیاری از سوژهها، مسن هستند و به سختی مصاحبه میکنند، ولی با مسجد کرامت انس دارند، صبحهای جمعه که این افراد در دعای ندبه مسجد شرکت داشتند، به آنجا میرفته و بسیاری از مصاحبهها و شروع ارتباطات و زمینهسازیها در حاشیه همین مراسم شکل میگرفته و ایشان سعی میکرده اعتماد آنها را جلب کند؛ در حالی که در روال عادی تحقیق، این کار معمول نیست، اما نگاه محققان کار، فراتر از یک کار رسمی و اداری بود. تدوین هم همینطور بود. به همین دلیل، حدود پنج سال طول کشید و نمونه اولیه خیلی تغییر کرد، گرچه خیلیها ممکن است به همان بسنده کنند. نسخه اولیه تدوین که سال ۹۵ آماده شد، فقط بستری بود برای اینکه با همفکری دوستان محقق، چارچوب و هدف کار را بهتر تعیین کنیم و بدانیم فصلهای مختلف کتاب را چگونه باید باشد و نگاه ما به مسجد کرامت چیست و دنبال چه هستیم.
تدوینگر وظایفی دارد و نقش او تنها پیادهسازی و ویراستاری مطالب نیست
* در کتاب با راویان بسیاری مواجهیم. مطمئنا نظم دادن به این حجم از گفتهها و اطلاعات هم از دلایل طولانی شدن کار بوده. درست است؟
یکی از سختیهای تدوینگر کتاب که دیده نمیشود و در پروژههایی با راویان متعدد که درباره موضوعات و مقاطع زمانی مختلف صحبت کردهاند، بیشتر وجود دارد، همین نظم دادن به گفتهها و تشخیص سیر مناسب مطالب است. بسیاری افراد، کارشان را راحت میکنند و صحبتها را پشت سر هم میآورند؛ در حالی که تدوینگر وظایفی دارد و نقش او تنها پیادهسازی و ویراستاری مطالب نیست.
تدوینگر باید برای کار وقت بگذارد و موضوعات مختلف را طوری دستهبندی کند که کار برای مراجعین بعدی راحت باشد. تصویر و گویاسازی مطالب، جزو وظایف تدوینگر است و او باید تشخیص دهد که مخاطب برای چه موضوعاتی سراغ کتاب میآید تا براساس آن به کتاب نظم دهد. این نظم دادن و چینش کلی مطالب به دلایل مختلف ممکن است به اندازه کل جزییات تدوین، زمانبر باشد. یکی از این دلایل، این است که این کار به شدت معناساز است. پیدا کردن ساختار مناسب و اینکه شما چه موضوعاتی را اصل میدانید و براساس آن فصلهای اصلی را انتخاب میکنید، یک کار معنایی و محتوایی است.
همزمان باید به همه مطالب کتاب و مصاحبهها مسلط باشید و بدانید میخواهید چه کار کنید. من وقتی به این مرحله رسیدم، با اینکه چند بار مصاحبهها را خوانده بودم و با اینکه گروه محقق هم ساختار کلی برای کتاب پیشنهاد داده بودند، باز هم همه مطالب و تقسیمبندیهای مختلفی را که پیشبینی کرده بودم، در دسترس خود گذاشته بودم تا بتوانم به نظم خوبی برسم.
روایاتی از دعوت آیتالله خامنهای به مسجد کرامت
* بخش مهمی از کتاب مربوط به حضور آیتالله خامنهای در مسجد کرامت است. در نگارش روایتهای این بخش، مسئلهای نداشتید؟ مثلا بخواهید حرفی را نیاورید.
قطعا حساسیت بوده، اما نه به معنای اینکه مطلبی را حذف کنیم. بلکه به این معنی که آنچه میگوییم، مطابق واقع باشد. مثلاً با مواردی مواجه شدیم که پامنبری آقای خامنهای در مسجد کرامت، به منافقین میپیوندد و ما این مطلب را حذف نکردیم؛ چون در آن دوران، چنین اتفاقی طبیعی بوده و بعضیها راهشان را جدا میکردند و ما هم میخواستیم به تاریخ وفادار باشیم. روش ما جمعآوری اطلاعات بود، نه حذف آنها. برای مثال درباره دعوت آقای خامنهای به مسجد کرامت، روایتهای مختلفی وجود داشت که همه را آوردهایم.
روش ما دیدن گزارشهای مختلف دراینباره و جمعبندی و نتیجهگیری از آنها نبود. نظرمان این بود که کارمان، تدوین تاریخ شفاهی است و روایت افراد مختلف اهمیت دارد و در جایی که از این روایتها به نتیجه قطعی برسیم، آن را بیان میکنیم اما اگر متفاوت باشند، همه را میآوریم تا راه برای محققان بعدی بسته نباشد.
نسخه اولیه کتاب برای رهبر انقلاب ارسال شد
* در طول تدوین کتاب، لازم ندیدید برای تکمیل روایتها به خود آیتالله خامنهای هم مراجعه کنید؟
این از سوالاتی است که بهتر است آقای عسگری به عنوان محقق کتاب پاسخ دهند. ولی واقعیت این است که اگر ایشان چنین فرصتی داشتند و میتوانستیم به محضرشان برسیم، حتما استقبال میکردیم. البته فکر میکنم نسخه اولیه کتاب برای ایشان فرستاده شده باشد.
اما دو نکته دراینباره وجود دارد؛ یکی اینکه خیلی اوقات، هماهنگیهای اداری باعث طولانی شدن کار میشود و دیگر اینکه درباره آقای خامنهای و فعالیت ایشان در مسجد کرامت و جریانی که در آن مسجد ایجاد کردند، اگر این مطالب را از دیگران بشنویم، گویاتر و جالبتر است؛ هرچند این امکان وجود نداشت که همه سؤالات را از ایشان بپرسیم، اما مطالب زیادی درباره فعالیتهای ایشان در مسجد کرامت در سالهای قبل منتشر شده بود که حاصل صحبت ایشان به مناسبتهای مختلف بود که در آنها به مسجد کرامت و کارهایشان در آنجا هم اشاره کرده بودند.
البته با تلاش گروه محقق، به افرادی هم رسیدیم که صحبتهای رهبر انقلاب در مسجد کرامت را ضبط کرده بودند که تا الان منتشر نشده است. قسمت مهم فعالیتهای ایشان در مسجد کرامت، همین سخنرانیها بوده که در دسترس ما قرار دارد و در کتاب آمده است.
نسخه فعلی کتاب، حاصل رفت و برگشتهای بسیار است
* تدوین نهایی را کی شروع کردید؟
اواخر سال ۹۶ کار برای ویراستاری و چاپ آماده شده بود، اما باز هم پیدا شدن راویان جدید، باعث میشد کار تحقیق ادامه پیدا کند، اما به این نتیجه رسیده بودیم که نقطه پایانی برای کار بگذاریم. نسخه فعلی کتاب، حاصل رفت و برگشتهای بسیار است. این هم نکتهای است که هرچند تدوینگر اصلی، بنده و محقق اصلی هم آقای عسگری بودیم، اما بسیاری دیگر هم در این کار کمک کردند. «مسجد رهبر» کاری گروهی است که امیدوارم در نهایت خیر باشد.
راویانی هم که مصاحبه نکردند ممکن است بعد از انتشار کتاب، نگاهشان عوض شود
* با این اوصاف، قطعا بعد از انتشار کتاب و با توجه به اهمیت سوژه، راویان دیگری هم پیدا میشوند. برای این مسئله، فکری کردهاید؟
«مسجد رهبر» قرار بود کتاب باشد و بنای ما جمعآوری آرشیو نبود. از طرف دیگر، راویان و شخصیتهای اصلی مانند مرحوم غنیان، مرحوم کرامت، آقایان خامنهای و حاج حیدر رحیمپور ازغدی و فرزندان این افراد را یافته بودیم و این خیلی مهم بود که بر اساس روایات همین افراد اصلی مسجد، کار را پیش ببریم. یعنی دیدیم که هم سرفصلهای اصلی مشخص شده و پس از آن هر خاطرهای هم گفته میشود، در ادامه همین سرفصلهاست. این شد که به این نتیجه رسیدیم که تدوین را شروع کنیم و تمرکز اصلی روی تدوین باشد. از طرف دیگر سوژههای اولیه و اصلی هم منتظر نتایج مصاحبهها بودند و نمیتوانستیم همینطور ادامه دهیم.
در زمان تدوین، علیرغم اینکه تمرکز ما بر کتاب بود، اما میدانستیم چنین پروژههایی پایان ناپذیرند؛ مانند کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران» که با وجود اینکه تحقیقی است، اما در هر چاپ جدیدش، مطلب جدیدی اضافه میشود. در مورد «مسجد رهبر» هم، هر چند دایره راویان ما کامل شده اما نگاهمان این هست که بعد از انتشار کتاب هم امکان تدوین و ویرایش مجدد وجود دارد. یکی از محاسن چاپ کتاب همین است که در مرحله تحقیق، متوقف نشود. همچنین احتمال دارد راویانی هم که مصاحبه نکردند، بعد از انتشار کتاب، نگاهشان عوض شود و بخواهند مطالبشان را بگویند.
«مسجد رهبر» کتاب مرجع پژوهشی است
* پس قرار است «مسجد رهبر»، یک کتاب مرجع در حوزه مسجدنگاری باشد.
بله، کتاب مرجع پژوهشی است. البته به این موضوع هم توجه داشتیم که بعد از انتشار کتاب مسجد کرامت، بر اساس این کتاب، پروژهای برای مخاطبان عام تعریف کنیم که کتابی با حجم کمتر و ماجرایی کار شود، اما اینها اولویت ما نبود. اولویتمان همان کتاب پژوهشی بود که هر قدر منابع بیشتری میدیدیم بیشتر به این میرسیدیم که بهترین محصول و خروجی این پروژه، چطور باید باشد.
کتاب «مسجد رهبر» در ۵۴۴ صفحه، شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰۰۰۰ تومان به همت انتشارات «راه یار» منتشر شده است.
دفتر اول کتاب «عاشقانهها»؛ با عنوان کامل «عاشقانههایی از شهدای انقلاب و دفاع مقدس» به کوشش پژمان عرب توسط انتشارات «راه یار» منتشر و روانه بازار نشر شد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دفتر اول کتاب «عاشقانهها»؛ با عنوان کامل «عاشقانههایی از شهدای انقلاب و دفاع مقدس» که به کوشش پژمان عرب، گردآوری و تدوین شده است، توسط انتشارات «راه یار» منتشر و روانه بازار نشر شد.
دفتر اول «عاشقانهها»؛ برشهایی از وصیتنامهها و نامههای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس خطاب به همسران و فرزندانشان است. در مقدمه کوتاه کتاب، این چنین آمده است: «عاشقانههای ساده اما زلال، از جانهای سرشار و سرمست از عشق و محبت به همسرانشان، این همپایان ابدی و فرزندان ثمره جانهایشان سرچشمه میگیرد. کلمات و جملاتی پُرشکوه و پُرطراوت، دلنشین، عزتمندانه و هستیبخش که راه و رسم زندگی را با همین اندک نوشتنها به ودیعه گذاشتهاند.
در اندک مجالی که داشتند عاشقانههایی نگاشتند؛ ولی کیست که نداند هزاران هزار جمله عاشقانه در سینهها ماند و جدی جدی وعده دادند که در آن بَزم ابدی منتظرتانیم برای جبران.
این مجموعه ماحصل خوانش هزاران وصیتنامه و نامه شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است. به طورِ دقیقتر، قریب به دهها برابر حجم این کتاب، وصیتنامه شهدا مطالعه شد تا چنین مجموعهای فراهم آمد. قطعاً هنوز تا چند جلد دیگر، با همین زاویه نگاه، از وصیتنامه و نامههای شهدا میتوان برگزید؛ خصوصاً نامههای منتشر نشدهای که خانوادههای مُعزز شهدا میتوانند برای چاپهای بعدی کتاب، ما را یاری کنند. امید است این متنهای ساده و بیواسطه، زندگیساز شوند و به کمک آیند تا نگاه تازهای به تجربه زیستی شهدایمان داشته باشیم.»
دفتر اول کتاب «عاشقانهها» در 224 صفحه، تیراژ 1500نسخه و با قیمت 25هزار تومان توسط انتشارات «راهیار» منتشر شده است.
علی یزدانخواه-سوژه کتاب- یک کتابفروش در بازار بود که به انقلابیون خوراک فکری میداد و آنها را تغذیه فکری میکرد. چون ما تا میگوییم انقلاب اسلامی ذهن و فکر ما بیشتر به سمت تظاهرات، شعارنویسی روی دیوارها و اقدامات مسلحانه میرود. در صورتی که چنین اقداماتی طبیعتاً یک عقبه فکری نیاز دارد و کار کتابفروشهای انقلاب هم در آن برهه زمانی تغذیه و آمادهسازی خوراک فکری و فرهنگی برای آن کسانی بوده که بار اصلی انقلاب بر روی دوش آنها بوده است.
۹۹/۰۴/۲۱، ۱۱:۱۳ ق٫ظ
علی یزدانخواه-سوژه کتاب- یک کتابفروش در بازار بود که به انقلابیون خوراک فکری میداد و آنها را تغذیه فکری میکرد. چون ما تا میگوییم انقلاب اسلامی ذهن و فکر ما بیشتر به سمت تظاهرات، شعارنویسی روی دیوارها و اقدامات مسلحانه میرود. در صورتی که چنین اقداماتی طبیعتاً یک عقبه فکری نیاز دارد و کار کتابفروشهای انقلاب هم در آن برهه زمانی تغذیه و آمادهسازی خوراک فکری و فرهنگی برای آن کسانی بوده که بار اصلی انقلاب بر روی دوش آنها بوده است.
به گزارش «ایام»، یازدهمین گفتگوی مجازی انتشارات راهیار با موضوع: کتاب «آقای کتاب» با حضور “محمدحسین بارونقی“، نویسنده کتاب و “علیاصغر مرتضاییراد“، نویسنده و پژوهشگر تاریخ شفاهی برگزار شد. در ادامه نیز متن این گفتگوی مجازی را میخوانید:
یکی از موضوعات مغفولمانده در تاریخ شفاهی انقلاب بحث فروش کتابها و فعالیت کتابفروشهای انقلابی بوده است. به همین دلیل ما در تحقیقاتی که در کاشان انجام دادیم به این نقطه رسیدیم که باید به سراغ این بزرگانی که عملاً در آن برهه، نقش استراتژیک در تغذیه فکری مخاطبان در دست داشتند، برویم.
کتابفروشی که سوژه یک کتاب میشود
کتاب، اعلامیهها و منبر از جمله رسانههای فعال در آن زمان محسوب میشدند اما دسترسی مردم به کتاب بسیار راحت بوده است. البته تا قبل از اینکه قوانین ساواک و حکومت شاه در این باره وضع شود.
«آقای کتاب» از چند جهت برای من جذابیت داشت. نخست اینکه موضوعی داشت که کسی تا به حال به سراغ آن نرفته است. البته در مورد فعالیت کتابفروشی، کتابهای زیادی نوشته شده اما برای کتابفروشهای انقلابی تا به حال چنین کتابی نوشته نشده بود. همین مسئله، مرا ترغیب کرد تا به سراغ نوشتن این کتاب بروم تا ببینم کتابفروشهای انقلابی چه جایگاهی داشتند و در آن برهه زمانی چه کارهایی انجام میدادند.
علی یزدانخواه-سوژه کتاب- یک کتابفروش در بازار بود که به انقلابیون خوراک فکری میداد و آنها را تغذیه فکری میکرد. چون ما تا میگوییم انقلاب اسلامی ذهن و فکر ما بیشتر به سمت تظاهرات، شعارنویسی روی دیوارها و اقدامات مسلحانه میرود. در صورتی که چنین اقداماتی طبیعتاً یک عقبه فکری نیاز دارد و کار کتابفروشهای انقلاب هم در آن برهه زمانی تغذیه و آمادهسازی خوراک فکری و فرهنگی برای آن کسانی بوده که بار اصلی انقلاب بر روی دوش آنها بوده است.
مرتضاییراد: به خاطر دارم که شما در جایی صحبتی درمورد زنجیره تولید کتابهای ممنوعه داشتید. درمورد این موضوع توضیح میهید؟
همانگونه که گفتم کتابفروشیها در پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسیار مؤثری داشتند. در واقع میتوان گفت در آن مقطع، عملاً مقابله و مجاهده دو جریان فکری بود. این دو جریان شامل مارکسیستها بود که به دنبال عدالت بدون معنویت بودند و دیگری هم کتابفروشهای انقلابی بودند. البته یک دسته سومی هم بودند که به آنها انجمن حجتیه میگفتند که آنها بعد از انقلاب ظهور و بروز بیشتری پیدا کردند.
حبس به خاطر داشتن کتب مضره
قبل از انقلاب آنهایی که بیشتر پای مکتب امام(ره) بودند سعی میکردند کتابهای او و هممسلکهای او را پیدا و توزیع کنند که با شیوه و نگرش فکری امام خمینی(ره) آشنا شوند. برای این موضوع چه راههایی در دست آنها بوده است؟ یکی، منبرها بوده که سخنرانهای مختلف برای مردم سخرانی میکردند. دیگری اعلامیهها بوده، گزینه بعدی کتابهایی بوده که از این بزرگان به دست مردم میرسیده و ابزار دیگر هم نوار کاستهایی بود که در نجف، فرانسه و یا در جاهای دیگر پر میشده و به دست این کتابفروشها میرسیده است.
سهلالوصولتر و دستیافتنیترین این ابزارها، اعلامیه و بعد از آن کتاب بوده است. اما بعد از برههای که حکومت میفهمد که چقدر این کتابها جریانساز بوده و مؤثر واقع میشده، شروع به فیلتر کردن این کتابها به سبک خودش میکند. ازجمله این کتابها میتوان به کتابهای آقای شریعتی، شهید مطهری، مهندس بازرگان و حتی علی حجتی کرمانی و امثال آنها که در آن زمان قلمهایی برنده و شفافی داشتند و شروع به روشنگری کرده بودند، اشاره کرد.
ساواک و حکومت وقت، شروع به فیلتر کردن این کتابها میکنند تا جایی که از آوردن نام امام خمینی(ره) در کتابها هم جلوگیری میکنند. یعنی اگر نام امام(ره) جزو متون کتابی بود، در دسته کتابهای مضره قرار میگرفت. حالا چه کتابهایی این عنوان به آنها تعلق میگرفت؟ ساواک از این کتابها لیست منتشر میکند و از این کتابها اگر در کتابفروشی پیدا میشده، آن محل پلمپ میشده است و یا اگر در خانهای هم پیدا شود صاحب آن خانه زندانی میشده است. آقای یزدانخواه ضوابط امنیتی را خیلی رعایت میکردند ولی به خاطر اینکه یک رساله از امام خمینی(ره) در منزل او پیدا میکنند وی را یک ماه زندانی میکنند.
همه اینها دست به دست هم میدهد تا یک جریانی در قبل از انقلاب ایجاد شود و آن هم جریان کتب مضره است. ما سعی کردیم در مؤخره کتاب به این موضوع بپردازیم، زیرا بار اصلی روشنگری در کنار منبر، اعلامیهها و سخنرانیها را کتابهای بزرگان انقلاب بر دوش میکشیدند. اما به دلایل مختلف این کتابها به دست فراموشی سپرده شده است و کتابفروشهایی که بار اصلی انتقال ایدئولوژیهای فرهنگی و سیاسی را بر عهده داشتند، به کنار رفته و از خاطرات دور شدند.
میترسیدم نتوانم حق مطلب را ادا کنم
با توجه به اینکه دایره افرادی که آقای یزدانخواه را میشناختند، خیلی گسترده بود، ترس داشتم که اگر به صورت تک راوی جلو برویم، نتوانیم حق مطلب را ادا کنیم. او از سال ۱۳۴۲ که فعالیتهایش را شروع میکند مشتریهای فراوان و ثابتی دارد و تمامی این موارد به ما کمک میکرد تا از زاویه دیدهای متفاوت به این موضوع بپردازیم.
شیوهای که انتخاب کردم به این دلیل بود که بتوانم از زاویه دیدهای مختلف به چهره، شخصیت و زمانه آقای یزدانخواه بپردازم. البته از قالب مینیمال هم استقبال خوبی میشود، همین دلایل، باعث شد که به سمت روایتهای کوتاه و روان درباره سوژه کتاب رفتیم.
البته روایت کتاب به صورت تک راوی، قلمی قویتر از من میخواست و همچنین اطلاعات بیشتری از کتابفروشیهای انقلابی نیاز بود. ما نزدیک به یک سال تحقیق کردیم تا شبکه توزیع کتب مضره ساواک را پیدا کنیم. زیرا کتابهای زیادی در قبل از انقلاب معدوم شده است. از طرف دیگر نیاز بود تا به جزئیات دیگری مانند نحوه انتشار این کتابها و محل چاپ آنها دست پیدا کنیم. در آن زمان اینگونه نبوده که یک انتشاراتی کتاب را منتشر کند و سپس در شبکه توزیع عرضه شود. در واقع هر انتشاراتی برای خود یک کتابفروشی داشته است. لذا اگر قرار بود این کتب در کتابفروشی یا انتشارات مشخصی عرضه شود، قطعا با برخوردهای خشونتبار ساواک مواجه میشدند. همه این موارد دست به دست هم میداد تا آن انتشارات خود را مخفی نگاه دارد.
اینکه چگونه این شبکهها را پیدا کنیم کار را برای ما مبهم میکرد. چگونه یک رساله امام خمینی(ره) از نجف که دوران تبعید را میگذراند به ایران میرسد و اینجا پخش میشود و به مخاطبان کف خیابان میرسد. تمامی این موارد کار من را پیچیده میکرد. البته من در انتهای کتاب و در بخش اسناد آوردهام که برخی از دوستان و برادران افغانستانی ما که برای دیدار امام(ره) به نجف میرفتند یک قسمتی از بار انتقال این رسالهها را بر روی دوش خود میکشیدند. آنها برگههای رساله را در لباسهای خود مخفی میکردند و به ایران میآوردند و در اختیار انتشاراتیها قرار میدادند تا آنها این مطالب را چاپ و منتشر کنند.
تمامی این موارد دست به دست هم میداد تا ما به سمت خردهروایتهایی برویم که بتوانیم به تک تک این داستانها بپردازیم و کتابی شد که الان در اختیار ما و مخاطبان قرار دارد.
تلاش برای یادآوری خاطرات ۶۰سال کتابفروشی
آقای یزدانخواه متولد ۲۷ شهریورماه سال ۱۳۱۷ هستند و سن و سال زیادی داشتند و به خاطر شرایطی که داشتند و به دلایل مختلف یک سری از خاطرات از ذهن او رفته بود. نکته دیگر هم اینکه تا به حال انقلاب کسی به سراغ او نرفته بود تا خاطراتش را ثبت و ضبط کند. در حالی که این افراد، یک قسمت مهم و قابل توجهی از تاریخ انقلاب اسلامی را رقم زده بودند. تا قبل از اینکه آقای یزدانخواه در ایام کرونا در بستر بیماری قرار بگیرند، در تماسی گفتند که هنوز یک خاطره را برای شما تعریف نکردهاند. در واقع حالا که کتاب هم به چاپ دوم رسیده برخی از خاطراتشان را به یاد آوردند.
به نظرم میرسد که ما شخصیت آقای یزدانخواه را از روی طاقچه فراموشی برداشتیم، انبوه خاکی که بر روی شخصیت ایشان بوده را به کنار زدیم و تازه یک تصویر مبهم از شخصیت او گرفتیم. در واقع سختی کار این بود که ما خودمان باید میرفتیم تاریخ کاشان در ایام انقلاب را مطالعه میکردیم و برای ایشان روایت میکردیم.
ما سعی میکردیم تا او را به گذشته ببریم تا یک سری اطلاعات و خاطرات به یاد او بیاید. زیرا او علاوه بر کتابفروشی و کارهای فرهنگی، از لیدرهای اصلی تظاهراتها هم بودند.
در آن زمان، بازار هم نقش مهمی را ایفا میکرد. به همین دلیل وقتی بازارها تعطیل میشد همه متوجه میشدند که یک اتفاقی در سایر شهرهای کشور افتاده است. زیرا رادیو و تلویزیون این اتفاقها را نمیگفته ولی وقتی بازارها تعطیل میشد همه متوجه میشدند که اتفاقی علیه مردم و امام روی داده که بازارها تعطیل شده است.
بازار کاشان سه شخصیت اصلی داشت. اولین نفر حاج محمد آقای رسول زاده، دومین نفر حاج علی آقای یزدانخواه و نفر سوم نیز حاج جواد یزدانی بودند. در واقع آقای یزدانخواه یکی از سه ضلع اصلی بازار بود و تظاهراتهای کاشان و تعطیلیهای بازار را مدیریت میکرد. این در شرایطی بود که مغازه او در بازار حتی به دو متر هم نمیرسید.
تمامی این اطلاعات برای ما نشانگر این بود که او باید خاطرات زیادی را داشته باشد. اما متأسفانه بسیاری از این خاطرات را فراموش کردند. این مشکل اصلی بود که ما با آن روبرو بودیم. یکی دیگر از سختیهای کار در بخش تدوین و نگارش آن بود. ما برای اینکه بتوانیم سوژهای را که بعد از ۴۰ سال برای اولین بار به سراغش برویم، به صورت کامل، معرفی کنیم، با قالبهای مختلفی برای نگارش سر و کله زدیم.
یک بار به صورت داستانی جلو رفتیم و یک بار به صورت راوی عقل کل شروع به تدوین کردیم. اما دیدیم که به خاطر اطلاعات کم درباره سوژه، کار درنمیآید. در نهایت هم سعی کردیم با روایتهای کوتاه این مسئله را حل کنیم.
سایر مشکلات هم مشکلات متداول بود. ما بنا داشتیم مصاحبهها را در مغازه آقای یزدانخواه ضبط کنیم زیرا اعتقاد داشتیم که آن مغازه و محیط کار ممکن است به او کمک کند تا خاطرات بیشتری را به خاطر بیاورد. اما از طرفی در میان مصاحبه، مشتری وارد مغازه میشد و از آنجایی هم که اولویت برای حاج آقا یزدانخواه راه انداختن کار مردم بود، او بلند میشد و کار مشتری را راه میانداخت. این اتفاق، چندین بار در مصاحبههای ما رخ داد.
شصت سال کتابفروشی
آقای یزدانخواه در حدود ۶۰ سال کتابفروشی داشتند و در این سالها برهههای مختلفی از تاریخ انقلاب را درک کرده است. بر این اساس هرکدام از این نسلها آقای یزدانخواه را با یک سری ویژگیهایی میشناسند. به دلیل اینکه مخاطبان و راویان کتاب «آقای کتاب» در همه ردههای سنی و نسلها بودند سعی کردیم تا در این کتاب به همه این زاویهدیدها بپردازیم و این ویژگیها را به هم وصل کنیم.
دوستانی که از سال ۱۳۴۲و حتی قبل از آن، سال آقای یزدانخوه را میشناختند او را بیشتر با عنوان کسی که رساله میفروخته، میشناسند. در واقع تنها کتابفروشی کاشان که رساله امام خمینی(ره) را به مردم عرضه میکرد، او بود. البته ساواک از این موضوع هم باخبر بود ولی به دلیل زیرکیهایی که حاج آقای یزدانخواه، داشته گیر نمیافتاد.
بعد از انقلاب و در برهه زمانی جنگ به دلیل اینکه فرزند او در جنگ شهید شده، بسیاری او را به عنوان پدر شهید میشناسند. نسلهای دهه ۶۰ او را به انصافش میشناسند. او نزدیک به ۲۵ سال رئیس صنف کتابفروشهای کاشان بوده است. در کاشان اگر بخواهید بپرسید یک آدم بازاری منصف که بتوانید پشت سر او نماز بخوانید کیست؟ اکثر افراد بازار حاج آقای یزدانخواه را مثال میزنند.
این موارد نشان میدهد که او یک مراقبه ۶۰ ساله دارد. از ظرف پول خوردی که او در حجره خود در بازار داشت بگیرید تا شاگردهایی که میگرفته و یا نوع قیمتگذاریهایش. مثلا خودش میگوید قرآنی را که ۱۰۰۰ تومان میخریدم، خودم را موظف کرده بودم که بیش از ۱۰۰ تومان از آن سود نگیرم. در حالی که که شاید پشت همان قرآن قیمت ۱۵۰۰ تومان درج شده بود.
تکثیر «آقای کتاب»
این شیوه اقتصادی برای هر اقتصاددانی و فرد معمولی جذاب است. این ویژگیهای مختلف آقای یزدانخواه است که شخصیت او را نه فقط برای من بلکه برای مخاطبان مختلف جذاب میکند. حالا این منش اقتصادی آقای یزدانخواه از کجا میآید؟ از آنجایی که او یک فردی به شدت مقید است. البته متاسفانه امروز دیگر وضعیت جسمانی مناسبی ندارند.
او در مسائل دینی به شدت فرد مقیدی است. این تقید خالص به نظرم در نسل اول انقلاب بسیار پررنگ است. افرادی که پای کار انقلاب ایستادند و جزو افرادی هستند که بعد از انقلاب هم چه در اصلاحطلبها و چه در اصوالگراها در ابعاد مختلف این تقید را داشته و دارند.
این تقید در فعالیتهای آقای یزدانخواه در بازار و شیوههای تربیتی او و حتی انتخاب کتابها و شیوه کتابفروشی او به خوبی نشان داده است. به نظرم جا دارد تا به شیوه کتابفروشی او نیز بپردازیم. همه این موارد دست به دست هم داد تا چهره آقای یزدانخواه برای نسلهای مختلف قبل و بعد انقلاب جذاب باشد.
بعد از انقلاب فضا برای رشد کتابفروشیهای انقلابی باز شده بود و طبیعتا باید رشد میکردند، زیرا آن شرایط بد قبل از انقلاب نبود و عملاً باید کتابفروشیهای انقلابی زیادی را شاهد بودیم. اما میبینیم که بعد از گذشت ۴۰ سال کتابفروشیهای انقلابی زیادی بخصوص با آن مَنشی که آقای یزدانخواه داشته، چندان سراغ نداریم. در واقع، یکی از آن دلایلی که موجب شد تا ما به سراغ نگارش کتاب «آقای کتاب» برویم همین موضوع بود که شیوه زندگی و منش کتاب فروشی آقای یزدانخواه را جدای از اینکه معرفی کرده، تکثیر کنیم.
مسجد كرامت در تاریخ انقلاب اسلامی و بهطور خاص دوران معاصر شهر مشهد دارای جایگاه و نقش ممتازی است و خصوصاً سابقه این مسجد بعد از آنکه مسؤولیت رهبری انقلاب بر دوش آیتالله خامنهای قرار گرفت اهمیت بیشتری یافت
محمدرضا زائری
كتاب «مسجد رهبر» تاریخ شفاهی مسجد كرامت مشهد است كه رهبر انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای پیش از انقلاب اسلامی امام جماعتش بودهاند.
مسجد كرامت در تاریخ انقلاب اسلامی و بهطور خاص دوران معاصر شهر مشهد دارای جایگاه و نقش ممتازی است و خصوصاً سابقه این مسجد بعد از آنکه مسؤولیت رهبری انقلاب بر دوش آیتالله خامنهای قرار گرفت اهمیت بیشتری یافت، زیرا بیشترین سهم را در پیشینه فعالیتهای اجتماعی ایشان داشته و زمینه بروز عمومی شخصیت انقلابی ایشان بوده و از همین روی تدوین كتابی درباره تاریخ شفاهی این مسجد ضرورت و اهمیت پیدا میکند.
این كتاب حاصل كاری جمعی است كه بیش از ده سال به طول انجامیده و در نهایت وسواس و دقت صورت گرفته و سرشار از نكات خواندنی و محتوای قابلاستفاده است. پیشگفتار كتاب -كه خود بهتنهایی خواندنی و مفید تواند بود- مروری بسیار گذرا و مختصر بر نقشآفرینی و كاركرد مسجد دارد و بهخوبی از برخی تجربههای تاریخی مساجد سخن میگوید.
مقدمه نیز با ظرافت و حوصله به شرح اجمالی مسیر پژوهش و جزئیات كار پرداخته و مخصوصاً دو نكته را نشان میدهد؛ اولاً دستاندركاران این كتاب خود مراقب بودهاند كه جایگاه فعلی رهبر انقلاب بر روایتها اثر نگذارد و دچار اغراق و تعارف نشوند و ثانیاً بقیه ابعاد این مسجد تحت تأثیر غلبه نقش امام جماعت مسجد در آن دوره مشخص قرار نگیرد. درعینحال کاملاً مشخص است كه تجربه مشهور و ماندگار مسجد كرامت مشهد کاملاً به همان تاریخی كه امام جماعتش شخص «سیدعلی خامنهای» بوده بستگی دارد و نمیتوان بهسادگی از كنار این مرحله گذشت و آن را ساده انگاشت.
فصول مختلف كتاب كه با هنرمندی تفكیك شدهاند، نخست به پیشینه تاریخی مسجد از جلسه دعای ندبه و كانون و انجمن تا شکلگیری و راهاندازی مسجد میپردازد و سپس به فعالیتهای متنوع مسجد خصوصاً جلسه قرآن میرسد و در هر بخش بهتفصیل جزییات مفیدی بیان میشود. شاید یكی از خصوصیات مهم این كتاب آن باشد كه رویكرد «مدرسهای» انقلاب اسلامی را مستند و ثبت كرده و برای آیندگان به یادگار گذاشته است.
انقلاب اسلامی -برخلاف نمونههای مشابه خود- نه حاصل یك كودتای نظامی و نه دستاورد مبارزه یك حزب سیاسی بود، بلكه رهبران انقلاب، همه، روحانیون و عالمان و فرزانگانی بودند كه از مدرسه و مسجد برخاسته بودند و تمام اتكایشان بر مردمی بود كه در فضای انتقال معارف به آنان پیوند میخوردند. از امام خمینی و آیتالله خامنهای كه رهبران انقلاب بودهاند تا مرحوم دكتر شریعتی و استاد شهید مطهری كه معلمان انقلاب خوانده میشدند، همه با مردم رابطه استاد و شاگردی داشتهاند.
آیتالله خامنهای در همان دوره امامت مسجد كرامت، به گواهی اسناد و جزوهها و اعلامیهها و حتى تعبیر ثبتشده بر جلد کتابهای منتشرشده ایشان بهعنوان «استاد سیدعلی خامنهای» شناخته میشد. این را همه ما امروز میدانیم، اما باید این شواهد تاریخی به شكل حرفهای و علمی و تخصصی ثبت شود تا نسلهای آینده نیز بدانند و دریابند كه مردمی بودنِ عناصر متن اصلی و مدرسهای بودنِ رهبران این انقلاب، مهمترین افتخار و سربلندیاش هستند و این انقلاب -با هر قضاوتی كه درباره کارنامهاش و شرایط امروزش داشته باشیم- هرگز کوچکترین لكه ننگی از وابستگی سیاسی به اجانب یا ارتباط نظامی با كودتاگران نداشته است.
كتاب «مسجد رهبر» از سویی میتواند برای فعالان مسجدی، طلاب و روحانیون و دلبستگان به انقلاب و رهبری بسیار خواندنی و جذاب باشد و از سوی دیگر حتماً برای تاریخپژوهان و علاقهمندان مطالعات فرهنگی مفید و مرجع خواهد بود.
كار عالمانه و حرفهای واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، هم الگویی برای كارهای ضروری مشابه عرضه كرده و هم سندی ماندگار برای مطالعات اجتماعی و فرهنگی آینده بهجای گذاشته است.
فکر میکنم سال ۵۴ مربوط به #مسجد_کرامت، جلسات قرآنی زیرنظر آقای #خامنهای بود؛ منتها با نقشآفرینی طرفهایی که کار میکردند… خب آنجا کلاسهای قرآنی و بعضی وقتها هم کلاس داستانهای مذهبی برگزار میشد. آقای #راستگو داستانهای هیجانی انقلابی میگفت.
همینطور که الان هم دو دستی طرح و نقاشی میکشد، آن موقعها هم همینطور هم زمان با کشیدن نقاشی، داستانهای هیجانی بیان میکرد.
بعد هم خب کتابهایی داده بودند که در بین خانهها دستبهدست میچرخید. مثلاً کتابها موضوعش این بود که مسلمان باید زیرک باشد، با فراست باشد، فهمیده باشد. کتابهایی بود که هم مسلمان بودن را نشان میداد، هم اینکه زرنگ بودن و خنگ نبودن و اینها را نشان میداد….
به نقل از حسن چیتساز| از راویان کتاب «مسجد رهبر»
▪️حجتالاسلام محمدحسن راستگو، کارشناس حوزه تعلیم و تربیت که به نام «عمو راستگو» شناخته میشد، روز قبل درگذشت.
این کتاب، مروری است بر مستندهای برگزیده بخش «ملت قهرمان» جشنواره مردمی فیلم عمار که یازدهمین دوره آن دی ماه سال جاری برگزار میشود. «ده قاب، ده قهرمان»، همانگونه از عنوانش هم پیداست در 10فصل به بررسی 10مستند برگزیده جشنواره پرداخته.
▫️بخشی از کتاب: سوژه در تعریف مستندسازهای امروز، یعنی کسی که استثناست؛ کسی که خاص است و اتفاقاً در بنبست قرار دارد. بنابراین در سوژه به آدم خاصی میرسند که تکثیرشدنی نیست…
مستندسازی در ایران به وجه استثناییاش نظر میکند؛ چراکه قرار نیست الگوسازی بشود. قرار است توسری بزنند. قرار است از بالا به مخاطب نگاه کنند…
…شاید فرق آوینی با دیگران در این است که سراغ فلان سردار نمیرفت، بلکه با ماستفروش مصاحبه میکرد. ماندگاری آثار آوینی بهسبب همین نگاه است…
ما از اول بهدلیل استثناییبودن سوژه بهسمتش نمیرویم، بلکه برای آینده و استفادهای که برای آینده دارد بهسراغش میرویم…