پرفروش ترین ها
رسم جهاد
معرفی کتاب:
رسم جهاد؛ این کتاب، روایت هایی از تجربه های کار جمعی در جهاد سازندگی، به روایت حسینعلی عظیمی می باشد. این کتاب با نثری روان از 11 فصل تشکیل شده است که مهم ترین آنها تشکیل ساختار رابطه با مردم، دولتی شدن جهاد، کمیته فرهنگی و جهاد سازندگی در جنگ است. ساختار منطقه ای جهاد سازندگی، جهاد در استان ها، ساختار شورایی جهاد و رابطه جهاد با بقیه سازمان ها و اعتماد از دیگر سرفصل های این کتاب هستند.برشی از کتاب:
خودمان هم هنوز دقیق نمی دانیم جهاد چگونه شکل گرفت، چگونه استمرار پیدا کرد و چگونه منحل شد، جهاد چه بود و چرا ما دیگر نمی توانیم نهادی کارآمد، مردمی و فراگیر نظیر آن را در کشور ایجاد کنیم. در عین حال متأسفانه تاکنون برای دانشگاه و حوزه مطالعه این نهاد یا دیگر نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی، مهم نشده است. این کتاب با اتکا به روش تجربه نگار و رجوع به خود جهادگران، مانند دیگر تلاش های معدودی که در باب مطالعه جهادسازندگی انجام شده، به دنبال آن است که این نهاد انقلابی را بازشناسد.تو شهید نمیشوی
نعمت جان
برشی از کتاب:
دست تنها بودم. همه پرستارها سرشان شلوغ بود و کسی نبود کمکم کند. تا آن موقع چنین کاری نکرده بودم. خیلی میترسیدم. زیرلب صلوات میفرستادم تا آرام شوم. به امام زمان(عج) توسل کردم. گازاستریل و قیچی و باند و پنس و بتادین و چند تا وسیله دیگر را برداشتم. تلفن زنگ خورد. آقای عسکری از تبلیغات پشت خط بود. پرسید: «توی بخش کمک میخواید؟» گفتم: «خدا خیرت بده. زود بلند شو بیا.» رفتم بالای سر مجروح. بهش گفتم: «مجبوریم همین جا ترکش رو دربیاریم. نمیتونم بیهوشت کنم. تحمل درد رو داری؟» چشمهایش بیرمق بود. نگاهی انداخت بهم و گفت: «آره... فقط درش بیارید... سینهام داره میسوزه.حوض خون
کشتی نجات
مادر ایران
معرفی کتاب:
" مادر ایران " روایتی داستانی از زندگی پرفراز و نشیب بانو عصمت احمدیان، مادر شهیدان ابراهیم و اسماعیل فرجوانی است. خانم احمدیان و خانوادهاش در سالهای دفاع مقدس، همهٔ آنچه که داشتهاند را وقف جهاد کردهاند؛ همراهی در کارهای پشتیبانی جنگ، جانبازی دخترشان، مجروحیت و شهادت دو فرزند پسرشان ایشان را الگوی استقامت و صبر بر مصائب کرده است بانو احمدیان پس از جنگ نیز دست از تلاش نکشیده، و به صورت جدی وارد فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی شده است. ایشان امروز یکی از بانوان تأثیرگذار و الگو در اهواز است. وی همچنان در ۷۳ سالگی با پیگیریهای فراوان، علاوه بر امور خیریه به دنبال کارآفرینی و ایجاد شغل برای مردم و جوانان شهر است.برشی از کتاب:
ایست! از جاتون تکون نخورین. صدای مرد ترس غریبی به جانم ریخت. رو کردم به بیبیزهرا و وحشتزده گفتم: «وای بیبی! حالا چه خاکی به سر کنیم؟» _ هیچی. مگه گناهمون چیه؟ اصلاً اینها کین؟ _ بیبی من میترسم. _ هیچ نترس. ما کار در راه خدا میکنیم. ترس نداریم. مرد با صدای بلندتری گفت: «دستها بالا. برنگردین. هرچی دارین بذارین رو زمین.» دستهای خالیمان را گرفتیم بالا. آمدند نزدیکتر. پنجشش نفر بودند. یکیشان پرسید: «بچه خاک میکنین؟» همانطور که پشتم به آنها بود گفتم: «بیا ببین. این پا رو خاک میکنیم. یه تیکه گوشت آدم.» ...دسته بندی ها
برترین ها
ارتداد
یک عاشقانه سیاسی برای علاقه مندان سیاست یامین پور در رمان «ارتداد» به سراغ سیاست رفته و کوشیده یک عاشقانه سیاسی را برای علاقه مندان تدارک ببیند. در «ارتداد»، داستان از اوج شروع می شود و خواننده از شنیدن خبری شوکه می شود، او ما را به 22 بهمن 57 برده اما نه آن 22 بهمنی که انقلاب پیروز شد! بلکه یک 22 بهمن سیاه و خون آلود ... 22 بهمنی که رنگ و بویی از پیروزی ندارد ... سیاه تر از 17 شهریور. حالا شنیدن قصه هم جذاب است و هم غیر قابل تصور، در جای جای کتاب خودت را در خیابان های تهران تصور میکنی؛ در شرایطی که هنوز ده روز از جشن عمومی ورود امام به میهن نگذشته، عزادار شده است. مردم تمام امید خود را نابود شده می بینند و شیرینی پیروزی در کام آنها تلخ شده است. راوی قصه، مرد عاشقی است که عاشقانه های زندگی اش در دل این تاریخ معکوس رقم می خورد و حالا در جایی از تاریخ ایستاده که هیچگاه رخ نداده اما به ما نهیب می زند که ممکن بود امروز در جایی شبیه آنجا که او قرار گرفته، ایستاده بودیم. رمان «ارتداد» که حدود 250 صفحه دارد، در در سه بخش «حیرت»، «ارتداد» و «رجعت» نوشته شده است. در بخشی از این رمان آمده: «بلا را ما انتخاب نمی کنیم. بلا غالباً خودش سرزده می آید و ماهیچه های کرخت و خواب آلود تاریخ را به تحرک وا می دارد. بلا می آید تا تاریخ زخم بستر نگیرد. دقیقاً لحظه ای که همگان در شهری پرپیچ و خم و خاموش گم و گور شده اند و بی مقصد به دیوارهای بلند روزمرگی می خورند، فتنه ای جرقه می زند و «وقت» و هنگامه ای تجلی می کند تا چشم ها برای لحظاتی مبدا و مقصد را ببینند و راه را از سر بگیرند. فتنه ترفند خداوند است برای ورق زدن تاریخ، برای زیر و رو کردن همه چیز، از ارباب و رعیت، ظالم و مظلوم، گمراه و هدایت شده، دارا و ندار، غمگین و سرخوش، نگران و امیدوار ـ پس تاریخ خیلی هم تنبل نیست. پدیده ها سریع تر از تصور ما رخ می دهند...»
پدر معنوی حزب الله
بنده شخصاً بسیاری از چیزهایی که در مورد حضرت شیخ بهجت نوشته و جمع آوری شده بود را خواندم، ولی معتقدم آیت الله بهجت در واقع پدری معنوی بودند و ما نیز ایشان را پدری معنوی می دانستیم. این موضوع پس از رحلت امام خمینی تقویت شد. هنگامی که دیدیم رهبر و ولی امر ما یعنی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(دام ظله الشریف) وقتی برای زیارت به قم مشرف می شوند بسیار اصرار دارند با حضرت شیخ (قدس سره) دیدار کنند، توشه بگیرند، سوال کنند، استفاده ببرند و از راه نمایی های او بهره ببرند، دیگر تکلیف ما به عنوان سربازان و پیروان آن رهبر مشخص بود. در نتیجه شاید پس از رحلت حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف) این ابوت روحی و معنوی و ارتباط روحی قوی تر شد.
کار من بود
شمرون کناردون
معرفی :
امیر محمد اژدری وقتی آسمانی شد۲۵ساله بود؛ اما به گفتهی اطرافیانش که او را به خوبی میشناختند، بیش از دوبرابر سنش برای رفع محرومت از چهرهی شهر و کشورش تلاش کرد. مسئولیت گروه پزشکی و درمانی امام رضا(ع)، مسئولیت گروه عمرانی امام رضا(ع) و عضو شورای مرکزی قرارگاه امام رضا(ع) بود. اژدری در اکثر استانهای کشور از جمله لرستان، خوزستان، خراسان، کرمانشاه، ایلام و... سابقه انجام فعالیتهای جهادی داشت. او در حادثه زلزله کرمانشاه از پیشقدمان جهادی برای کمک به مردم زلزلهزده بود. با وجود عدم حمایتها، کم کاریهای برخی مسئولین و کمبودها و نواقص، هیچگاه از پای ننشست و تا حد امکان، تلاش خود را برای آبادی سرزمینش دریغ نکرد. این کتاب، گوشهای از زندگی امیرمحمد اژدری را از نگاه خودش در قالب داستانی به تصویر کشیده است.برشی از کتاب :
روی گوشیاش سرک میکشم. رفته سراغ پستهای قدیمیتر. دارد کپشن پستهایم را یکییکی میخواند و در هر کدام که آرزوی شهادتی هست، روی پیشانیاش میکوبد و آه بلندی با بازدم بیرون میدهد. بخار آهش در هوای سرد بهمن، ابرهای کوچک را آمادهی باریدن میسازد. چند دقیقهای هست روی پستی که بعد از شهادت شهید حججی گذاشته بودم، گیر کرده. هی با بغض زمزمه میکند: «و از آن روز سرم میل بریدن دارد» و هی دست میکشد روی سر و صورتش و هی اشکهایش میچکد. یکهو خم میشود روی سنگ. دو تا دست لرزانش را میگذارد دور صورت عکس. زمزمه میکند: «امیر جان!»علی از زبان علی
معرفی کتاب :
با گذشت بیش از چهارده قرن از ظهور اسلام و اوضاع پرفرازونشیبی که مسلمانان پشتسر گذاشتهاند و اختلافها و جداییهای تأسفباری که در بین آنان رخ داده است، امروز بیش از هر زمان دیگر، نیازمند شناخت مجدد اسلام ناب و خالص هستیم البته این شناخت باید از چنین ویژگیهایی برخوردار باشد: از سرچشمههای زلال بهدست آید؛ موجب پیوند دلهای مسلمانان باشد؛ الفت و وحدت را به جوامع اسلامی بازگرداند؛ به محکمات اسلام تکیه کرده و به دلایل بینات مستند باشد؛ توان گذر از متشابهات و شبهات را داشته باشد؛ اطمینان و آرامش را برای مسلمانان به ارمغان آورد؛ ازسویی گذشته را بهدرستی تبیین کند و ازسوی دیگر چراغ راهی برای آیندهٔ مسلمانان باشد؛ زمینه را برای احیای تمدن باشکوه اسلامی فراهم سازد؛ ناظر به اصول و ریشهها باشد؛ اهداف و آرمانهای اصلی را عیان کندبرشی از کتاب :
در دامان رسول خدا (ص) ( من علی فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، در روز سیزدهم رجب سال ۳۰ عامالفیل، در شهر مکه و در درون خانهٔ کعبه متولد شدم. پدرم ابوطالب، چندین فرزند داشت و ازنظر معیشت در تنگنا بود. خویشان نزدیک به یاری وی شتافتند و هرکدام سرپرستی یکی از فرزندان او را برعهده گرفتند. از آن میان، رسول خدا (ص) مرا برگزیدند تا همچون عضوی از خانوادهٔ آن حضرت، در کنار ایشان و خانوادهشان زندگی کنم. پیامبر (ص) پسری نداشتند؛ اما تقدیر الهی چنان بود که از من، چونان فرزندشان نگهداری کنند و در رشد و تربیت من از هیچ لطفی دریغ نورزند و تمام مهر و عطوفتی که یک پدر به فرزندش دارد، برای من بهکار گیرند؛ تاآنجاکه) رسول خدا (ص) مرا در دامان خویش مینشاندند و در آغوش میگرفتند و در بستر مخصوص خود جای میدادند. در کنار ایشان آرام میگرفتم و بوی خوش آن حضرت به مشامم میرسید. حتی گاه غذا را لقمهلقمه در دهانم میگذاشتند. هرگز دروغی در گفتار من و خطایی در رفتار من مشاهده نکردند.اهل بیتی ها
معرفی کتاب:
اهل بیتی ها؛ کتاب « اهلبیتیها » اثر حجتالاسلام محمدرضا عابدینی است که به کوشش علی جعفری هرستانی و محسن خلیل آزاد از پژوهشگران مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) چندی پیش تدوین و به همت نشر معارف به زیور طبع آراسته شده است. این اثر در قالب «تحقّق خانواده ولایی با مجالس حسینی» در سه گفتار تدوین شد: گفتار اول (حقیقت و مراتب خانواده) : دربردارنده تکوینی و تشریعی بودن سنّت خانواده، حقیقت آن و مراتب خانواده از رحم جسمانی تا رحم رحمانی است. گفتار دوم (پیوندها و گسستهای خانوادگی): در ادامه به بحث صله رحم و قطع رحم در هر یک از مراتب آن پرداخته و آثار آن در زندگی و حیات اجتماعی بررسی میشود. هلاکت نیز به عنوان نتیجه تقابل با سنّت خانواده معرفی میشود. در گفتار سوم (الگوی توسعه خانواده ولایی) تلاش شده تا تعامل هیأت و خانواده و ربط و نسبت این دو را تبیین کند. در این نگاه، هیأت،نقطه اتصال رحم طینی به رحم دینی معرفی میشود. آخرین بخش و گفتار کتاب، به الگوی توسعه یک خانواده ولایی می پردازد، در این الگو به اهمیت مسئله فرزند آوری و توسعه خانواده تأکید شده و نقش روابط الهی در مسیر تشکیل خانواده یک نقش ایده آل به حساب می آید. مهم ترین قسمت این گفتار بحث هیئت به عنوان نقطه تلاقی رحم طینی و رحم دینی است. عناصر موجود در کربلا نمونه های زیبایی هستند که نقش خانواده را در آن می بینیم و نویسنده الگوهایی جالبی را در این قسمت به مخاطب معرفی می کند. مباحث دیگری را که می توان در این بخش شاهد باشیم موضوعاتی نظیر: آثار و برکات هیئت های خانوادگی، نقش بانوان در هیئت و ظرفیت محبت در هیئت است.مربع های قرمز
خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس این اثر به خاطرات حاج حسین یکتا، فرمانده قرارگاه فرهنگی خاتم الاوصیاء (ص) از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس پرداخته و برهه حضور وی در دفاع مقدس در این کتاب برجسته شده است. کتاب «مربع های قرمز»، عنوان سوال برانگیزی است که جلد کتاب نیز بر اساس آن طراحی شده است.
* حاج حسین یکتا، در مقدمه خود بر این کتاب می نویسد: پنج سال می شد که قصد کرده بودم خاطراتم را مکتوب کنم. مخصوصا وقتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله) مطلبی را مبنی بر ناتمام ماندن جنگ یک رزمنده تا نوشتن خاطراتش، فرمودند، برای نوشتن و نشر خاطراتم مصمم تر شدم. هر چه از رشادت همرزمانم و غربت و مظلومیتشان می دانستم در روایت گری هایم گفته بودم. با مکتوب کردن خاطراتم دنبال ناگفته ای از بچه ها بودم. دنبال سبک بندگی کردنشان، سبک عبادتشان، سبک رفاقتشان، دنبال سبک زندگی کردنشان در جنگ. سبکی که این روزها جایش بین جریان زندگی جوانان به شدت خالی است. امیدوارم این کتاب که تنها گوشه ای از جهاد همرزمانم در لبیک به ندای هل من ناصر امام خمینی (ره) نایب امام عصر (عج) است، مورد رضایت حضرتش واقع گردد و در روز حسرت، رفقای شهیدم دستم را بگیرند. رفقایی که در روزهای مصاحبه و بازخوانی خاطراتم، میان این ورق ها، دوباره دیدمشان، کنارشان جنگیدم، کمین کردم، سنگر گرفتم، زخمی شدم، نماز خواندم، خندیدم، شوخی کردم، بوسیدمشان، بوییدمشان و دوباره ایستادم و رفتنشان را نگاه کردم. دوباره تنها شدم. جانم از تنهایی و دلتتنگی پر است. از حسرت آسمان. امید که این کتاب پلی باشد میان من و رفقای شهیدم. پلی باشد برای همه تشنگان و جویندگان حقیقت. پلی باشد به آسمان. گزیده ای از کتاب: سید مهدی من را روی زمین خواباند. تا تنم به خاک رسید، چشم هایم دوباره بسته شد. فقط گرمی بوسه اش را روی پیشانی ام حس کردم. دوید و از من دور شد. صداهای دور و برم کم رنگ می شد. در خلسه سنگینی فرو رفتم. نفهمیدم چقدر در آن حالت بودم که سرفه ای پرخون خیزاند و خواباندم. دوباره به جان دادن افتادم. روی زمین پا می کشیدم. با هر حرکت، چاله ای که زیر پایم درست شده بود، گودتر می شد. نمی دانم چند جان داشتم که خلاص نشدم. از هوش می رفتم و به هوش می آمدم. دوباره به التماس افتادم: - خدایا غلط کردم گناه کردم!خاطرات سفیر
این کتاب شامل خاطراتی است که ابتدا در وبلاگی به همین نام «سفیر» توسط نویسنده نوشته شده و سپس به مرور بر آن خاطرات افزوده شده است
نویسنده می گوید: آن زمانی که من شروع به مکتوب کردن این خاطرات کردم تعدادی از دانشجویان را می دیدم که همان اتفاقاتی که برای من پیش آمده برای بعضی از این ها نیز افتاده بود. اینها در برخورد با این اتفاقات واکنش های خوبی بروز نداده بودند. زیرا در آنجا با پوشش و حجاب خانم ها برخورد خوبی ندارند از این رو تصمیم گرفتم خاطراتم را که بخشی از آن مربوط به برخورد با این گونه رفتارها بود را مکتوب کنم تا از این طریق آموزشی نیز داده باشم.مگر چشم تو دریاست
شهیدان جنیدی در خانواده ای مجاهد و روحانی متولد می شوند. پدر شهدا پس از سال ها تحصیل و تدریس در حوزه علمیه قم در سال 1354 به زادگاهش شهرستان پیشوا باز می گردد. ایشان پس از انقلاب به پیشنهاد آیت الله محمدی گیلانی و با حکم امام خمینی به امامت جمعه شهرستان رودسر منصوب می شود و بعد از رحلت امام هم با حکم مقام معظم رهبری تا پایان عمرش در سال 1377 در این سنگر مقدس خدمت می کند. نصرالله، نخستین شهید خانواده جنیدی در سال 1359 در جبهه آبادان به شهادت می رسد. نصرالله جنیدی عضو ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران بود. رضا، کوچک ترین پسر خانواده، از بسیج رودسر به جبهه غرب اعزام می شود و در همان اعزام اول به شهادت می رسد. ضد انقلاب با آگاهی از اینکه او فرزند امام جمعه است، بر سر تبادل پیکر او از نیروهای ایرانی طلب پول می کند، اما با مخالفت پدر و مادر شهید روبه رو می شود. محمد، سومین شهید و پسر ارشد خانواده، به عنوان بسیجی لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در عملیات خیبر در حالی به شهادت می رسد که برادرش عبدالحمید، ناظر شهادتش است و نمی تواند پیکر برادرش را به عقب برگرداند. در نهایت، عبدالحمید هم پس از سال ها تحمل جراحت های جنگ، در سال 1379 به جمع برادران شهیدش می پیوندد. بخش هایی از متن این کتاب، به فعالیت های حاج آقا جنیدی، حاج خانم جنیدی، دامادها و عروس های این خانواده مجاهد در پشت جبهه می پردازد. همچنین، بخش هایی از متن کتاب نیز شامل روایت هایی از چهار بازدید مقام معظم رهبری از بیت شهیدان جنیدی است.
کشکول میرزا جواد آقا
زایو
معرفی کتاب :
این داستان فضایی خیالی دارد و در آینده و سال ۱۴۲۰ شمسی میگذرد. ویروسی عجیب شناسایی شدهاست که گفته میشود بیشتر کشورهای دنیا را آلوده کرده و رسانهها اعلام کرده اند که هیچ راهی هم برای ساختن ضد ویروس نیست....