به عقب برنمیگردیم
«به عقب برنمیگردیم»؛ بهانههایی برای لبخند به هشت سال گذشته
بعضی کلمات و جملات هستند که در گذر زمان دچار استحاله میشوند. یعنی معنیشان عوض نمیشود اما حسشان تغییر میکند. مثلا شعار «به عقب برنمیگردیم» که شعار انتخاباتی دولت دوازدهم بود، معنی خیلی خوبی دارد اما عزیزان دولتی چنان در تمام شاخصها درعوض ترقی کردن، واترقیدند که کلا حس جمله عوض شده است. یعنی الان اگر بگویی به عقب برنمیگردیم همه از دور و اطرافت فرار میکنند.
محمدامین میمندیان در «به عقب برنمیگردیم»، با زبان طنز به تمام شاخصهایی که قرار بود به جلو بروند اما به عقب برگشتند پرداخته است؛ از قیمت ارز و سکه بگیر تا خودرو و عزت و پاسپورت. بعد از خواندن طنزهای این کتاب، شاید دیگر شنیدن جمله به عقب برنمیگردیم شما را یاد خاطرات بد نیندازد و لبخند بر لبانتان بیاورد.
برشی از کتاب:
اولین اختلاسی که باعث شد گوش ما سوت بکشد اختلاس سه هزارمیلیاردی در دولت نهم بود. مردم تا آن موقع میلیارد را صرفا درحد اطلاعات عمومی میدانستند که عددی ست بعد از میلیون. دیگر ۳ تریلیون تومان که اصلا مغزمان نمیکشید گفتند همان ۳هزار میلیارد است. قرار بود در دولت تدبیر و امید دیگر ازین خبرها نباشد که نه تنها بود بلکه بدتر هم بود. مثلا یک عده آمدند از بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان ۱۵ هزار میلیارد اختلاس کردند. یعنی به خود حسامبیگ روزی روزگاری هم بگویند بیا برویم قافله معلمان را غارت کنیم میگوید "اینهمه کاروان هست برای غارت. محتاجتر از معلمها پیدا نکردی؟ گوشِتُ بِبُرُم بِذارُم کَفْ دَستِت؟"
پروپوزارت
«پروپوزارت»؛ پرده برداشتن از راز موفقیتهای دولت تدبیر و امید
از دیرباز گفتهاند علم را بجویید حتی اگر در چین باشد؛ حالا دولت که جای خود دارد. همین بیخ گوش خودمان است و دستمان را برای تحقیق و پژوهش هم باز گذاشته. آنقدر هم فضای جامعه علمی و پیشرفته است و از طرفی هم آنقدر سوژهها روی زمین ریخته که هر که مقالهای ننویسد نقش بود بر دیوار. بعضیها هم زرنگترند و علاوه بر پژوهش، مجموعه مقالات را کنار هم میآورند و یک کتاب کامل تحویل میدهند؛ حالا اگر کتابشان پسوند «طنز» هم داشته باشد دیگر نورعلی نور است.
نادیده گرفته شدن موفقیت و دستاوردهای دولت یازدهم و دوازدهم بین مردم ما را بر آن داشت که با کمک اندیشمندان و صاحبنظران و اعضای هیأت علمی رشتههای مرتبط به اثبات و واکاوی آنها بپردازیم تا به حقیقت آن آگاه شویم.
برشی از کتاب:
آزمایش تجربی روی گوشت گوسفندان:
ما دو گوسفند دوقلو که تغذیه مشخصی داشتند را برای آزمایش انتخاب کردیم. یکی از این گوسفندان را با هواپیما به دور دنیا بردیم و گوسفند دیگر را در طویله ای تاریک(Hasanak kojaee’s Tavile) بستند. پس از یک ماه که پرواز گوسفند اول به زمین نشست آنها را ذبح کردند و در کمال تعجب مشاهده شد افرادی که گوشت گوسفند اول که آرزویش برآورده شده بود را مصرف کرده بودند نسبت به انواع جهشیافته کرونا و سایر بیماریها مصون بودند اما افرادی که گوشت گوسفند دوم را مصرف کرده بودند دچار بیماریهای بیرونروی، یبوست و در برخی موارد سندروم لانگرهانس بیقرار شدند.(Ebn_Sina’s student; 1397)
تاریخ با تک ماده
«تاریخ با تک ماده»؛ شیوهنامه تاریخی بستن قراردادهای ششدانگ
تا حالا شده که بخواهید تاریخ بخوانید اما حوصله کتابهای سنگین و مفصل تاریخی را نداشته باشید؟ یا دوست و فامیلی داشته باشید که فکر میکند هرچی از فضای مجازی - قر و قاطی- خوانده درست است و شما نمیدانید برای توضیح دادن به او از کجا شروع کنید؟ یا اصلا بخواهید برای بر و بچهها فرازهایی از تاریخ مملکت را بگویید، جوری که کار به آه و زاری نکشد؟ اگر پیش آمده، پس ما برای شروع «تاریخ با تک ماده» را به شما توصیه میکنیم.
این کتاب جای دوری نرفته است؛ رفته سراغ همین چند سال گذشته و قراردادهای ریز و درشتی که در دولتهای یازدهم و دوازدهم منعقد شده را بازخوانی کرده است. بعد هم این کار را به زبان شیرین طنز انجام داده که اینطوری، با خواندن مصیبتهای وارده اشکتان جاری و حالتان گرفته نمیشود.
برشی از کتاب:
اینستکس آمده بود تا پوزه تحریم ها را به خاک بمالد، همه آنها را بالمره برطرف کند و استقلال کشورهای اروپایی در برابر آمریکا را در برابر انظار جهانیان به نمایش بگذارد. اینستکس نماد زنده بودن برجام در برابر توطئه های دلواپسان بود و نشان می داد دنیا را آب ببرد دولت ایران برجام را ول نخواهد کرد. خلاصه اینکه اینستکس اقیانوسی بود از مرام و جوانمردی و پول و تجارت و مراودات مالی. نمایندگان کشورهای اروپایی درباره نحوه عملکرد این ابزار توضیحات زیادی ارائه دادند و متواضعانه اعلام کردند اینستکس اقیانوس نیست. مسئولان ایرانی گفتند: «می دانیم منظورمان همان دریا بود.» اروپایی ها اشاره کردند که ما اهل غش در معامله نیستیم راستش دریا هم نیست. ایرانی ها گفتند: «رودخانه خوب است؟ خیرش را ببینید. اینستکس رودی است به درازای ...» اروپایی ها گفتند اجازه می دهید ما در چند گام مسئله را روشن کنیم؟ ایرانی ها گفتند: «اختیار دارید! بفرمایید.»
تاریخ معاصر از نگاه رهبری
معرفی کتاب:
کتاب حاضر گزیده هایی از روایت ها و تحلیل های رهبر انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای است که بر محور معرفی تاریخ معاصر ایران گرد آمده است. این کتاب در 13 فصل با عناوینی همچون «در غیاب مردم»، «وابستگی»، «عقب ماندگی»، «نابسامانی فرهنگی»، «نهضت مشروطه»، «نهضت ملی شدن صنعت نفت»، «فصل مبارزه»، «جایگاه تاریخی امام خمینی» و ... به نگارش در آمده است.تدبیرهای کلیدی برای موفقیت
«تدبیرهای کلیدی برای موفقیت»؛ تجربههای فراموشنشدنی از بومیسازی دروس موفقیت
امروزه همه ما میدانیم رسیدن به موفقیت بدون خواندن کتابهای آموزش خودیاری و خودآگاهی غیرممکن است. کتاب تدبیرهای کلیدی موفقیت پرفروشترین کتاب ایالاتمتحده در ماه جولای نیست. توسط هیچ روانشناس و انسان خودساخته مشهوری هم توصیه نشده است اما توانسته مهمترین درسهای موفقیت و خودیاری را از لابهلای اظهارات و عملکرد مسئولان در چند سال اخیر جمعآوری و به بازار عرضه کند.
خواندن این کتاب به شما کمک میکند بهراحتی و بدون هیچ زحمتی، به یک وزیر جوان محبوب مردمی تبدیل شوید، با به کار بستن تکنیک «خودت بمال» از پاسخگویی فرار کنید و نهایتا با دعوت دیگران به مثبت اندیشی، به آنها یادآوری کنید که اگر شما نبودید، وضع چقدر بدتر میشد.
برشی از کتاب:
دخترک بعدا چند راه دیگر را هم امتحان کرد و در همه آنها شکست خورد اما مثل تمام آدم های خودساخته هرگز ناامید نشد تا اینکه موفقیت از راه رسید. دخترک که حالا فوق لیسانس گرفته بود توانست بدون اینکه از پدر وزیرش کمک بخواهد به راحتی از خارج از کشور با پروانه شرکت مهندسی، پوشاک وارد کند و خودش را بسازد. اما از آنجا که هیچکس به قطار ایستاده در ایستگاه سنگ نمیزند و همه به قطار در حال حرکت مخصوصا با جنس قاچاق سنگ می زنند، عدهای تحمل این حجم از خودساختگی دختر مظلوم را نداشتند او را به جرم قاچاق متوقف کردند، این در حالی بود که مقدار اجناس او اصلا به اندازه یک قطار نبود و کل محموله سرجمع در صندوق عقب یک کامیون جا میشد.
دادگاه اشیا
«دادگاه اشیا»؛ برای تنها چیزهایی که مسئولیت این سالها را به عهده میگیرند
«دادگاه اشیا» یک دادگاه واقعی و رسمیست. میدانیم که بعید است بعدا خود مسئولین اتفاقات این سالها را گردن بگیرند؛ چه رسد به اینکه بابتش محاکمه هم بشوند. رضا عیوضی که خودش هم از قضا کارشناس ارشد حقوق خصوصی است، در این کتاب همهی ابزار و اشیا و وسایلی که به دولتمردان برای به عقب برنگشتن مملکت کمک کردهاند را به دادگاه کشانده و حسابی از خجالتشان در آمده است؛ از پنکهی معروف و میکروفن گرفته تا ناخنگیر و انگشتر و تسبیح.
اگر شما هم از صحبتهای سمی و وعدههای الکی و اقدامات عجیب و غریب دولتیها دل خوشی ندارید و صابون گرانی و تورم به تنتان خورده است، لازم است این کتاب را بخوانید و درجریان محاکمه این اشیا و مجازاتشان قرار بگیرید. شاید لااقل کمی دلتان خنک شود.
برشی از کتاب:
ذرهبین: لطفا ساکت. نظم جلسه را رعایت کنید. بسیار خب. خانم فلزپور اگر اظهارات تازهای دارید بفرمایید.
ناخنگیر: من به کسی کمک کردم که سایه جنگ را از سر کمد اشیاء برداشت. میدانید اگر جنگ میشد چه تعداد شی و لوازم آسیب میدید؟ اگر ما نبودیم الان همه شما شاهد حضور سمسارها در خانهها بودید. اگر اوراق نمیشدید، لااقل در سمساریها داشتید خاک میخوردید. این ما بودیم که با زبان جهان دشمنان را کنار زدیم و با وجود اینکه مسئول ما یک مسئول دستبسته و محدود شده بود تحریمها را برداشتیم.
دختر موشرابی
معرفی کتاب:
کتاب دختر موشرابی داستانی تاریخی از محمد حسینزاده است که در انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است،این داستان روایتی از زندگی زنان و دختران این سرزمین است که گاه قربانی سادهاندیشیها و مصلحتها میشوند و نیز گاهی پرچمدار تغییراتی بزرگ و چشمگیر میشوند.برشی از کتاب:
داخل باغ بلبشویی بود، جمعی از درباریان به نزاع برخاسته بودند و دورتر در سه ضلع معرکه،سه فرنگی شیکپوش به نظاره هرکدام از درباریان نطقی میکرد و دیگری را متهم میکرد به سوءقصد به جان شاه!جمعیت بیخبر از حضور شاه که از دور به تماشای نزاعشان ایستاده...شاه چمدان دا گئتدی
معرفی کتاب:
این مجموعه تنها نمونه ای است مختصر از سرودها، ترانه ها و حتی شعرهای انقلابی مردم آذربایجان که گاه زبانی بسیار جدی دارد؛ زبانی که در عین سادگی و بی تکلفی بسیار عمیق و تامل برانگیز است، گاه آمیخته با طنزی ملایم است و در مواردی هم از گرایش به هزل پرهیز نکرده است و این طنز و هزل بنا بر تعریف بزرگان حوزه شوخ طبعی و طنز به مقدار ملح در طعام است.این جنس از ادبیات غالبا پدیدآورندگان مشخصی ندارند و خالقین این گونه آثار از فرهیختگان تا افراد کم سواد و حتی بی سواد را شامل می شود.کار من بود
«کار من بود» اولین جلد از عناوین ناشر در رده کتابهای «روزگار ایران» است که با همکاری موسسه خاکریز ایمان و اندیشه به رشته تحریر درآمده است.
این کتاب، تحولات مربوط به اواخر دوره قاجار، پیروزی انقلاب مشروطه و سرانجام کودتای سوم اسفند 1299 و پس از آن، روی کار آمدن رضاخان را در چهار فصل و براساس منابع معتبر و دستاول روایت کرده است.
با توجه به مخاطبان این مجموعه، تکیه اصلی بر تاریخ روایی به جای تاریخ تحلیلی است.
در مجموعه عناوین «روزگار ایران» با منطقی قابل دفاع، دوران پهلوی را به بخشهای متعددی تقسیم کردهایم تا بتوانیم هر بخش را در قالب کتابی کوچک و ارزان منتشر کنیم تا خرید و مطالعه کتابها برای عموم علاقهمندان آسانتر باشد؛ «کار من بود»، آغاز این راه است...
بخشی از کتاب:
نزدیک دروازۀ قزوین، ستون بریگاد مرکزی در مقابل ما ظاهر شد. این ستون تحت فرماندهی کلنل لومبرگِ سوئدی و سرهنگ سیفالله خان شهاب بود. ما انتظار داشتیم اگر کلنل لومبرگ را نمیبینیم، لااقل با سرهنگ سیفالله خان روبهرو شویم. اما ستونی بود بهظاهر آماده برای دفاع و در باطن آمادۀ تسلیم؛ زیرا که ستون فرمانده نداشت.
در اینجا شخص اعلیحضرت (رضاخان) پیش رفت. خوب به خاطر دارم که با صدای بلند چندین بار سربازان بریگاد مرکزی را مخاطب قرار داد و گفت: «فرمانده ستون را بگویید بیاید با من صحبت کند.» اما هیچکس جوابی نداد.
کشکول میرزا جواد آقا
«کشکول میرزاجواد آقا»؛ زندگینامه شهید مدافع حرم جواد کوهساری
«کشکول میرزاجواد آقا»؛ حاصل 42ساعت مصاحبه با خانواده، دوستان و آشنایان شهید کوهساری، از اهالی شهر مشهد مقدس است که 26 تیر 94 در نبرد با تروریستهای داعش در فلوجه عراق به شهادت رسید.
این کتاب در چهار فصل، خاطراتی را درباره مراحل مختلف زندگی این شهید مدافع حرم روایت کرده است.
بخشی از کتاب:
گفت: «مگه وقتی ما بچه بودیم و شما مارو مدرسه میبردی. به ما نمیگفتی من اگه شما رو میبرم و میآرم به خاطر دل خودمه؛ وگرنه هر اتفاقی بخواد بیفته، توی خونه هم ممکنه براتون بیفته.» فقط نگاهش کردم...
هیچی نگفتم. گفت: «الان به خاطر دل خودت من رو نگه ندار. هر اتفاقی بخواد بیفته همین مشهد هم ممکنه برایم بیفته. حرم موسی بن جعفر(ع) تنهاست.از امام رضا(ع) خجالت میکشم. به خواهرهام کاری ندارم، من بابت این قضیه نباید از اینها کسب تکلیف و اجازه کنم؛ولی شما مادر منی. میتونی روز قیامت جلوی حضرت زهرا سرت رو پایین بندازی؟...»
گینفش
«گینفش»؛ ثبت اختصاصی رکوردهای دولت تدبیر و امید
ما زبان دنیا را خوب بلدیم! به خصوص زبان گینس را! هشت سال است بر آن شدیم تا دانه دانه رکوردهای گینس را جابجا کنیم و آنقدر به این کار ادامه دادیم که گینس، به ستوه آمد و تصمیم گرفت یک گینس اختصاصی برای ما کنار بگذارد. چون رنگ برای ما مهم بود تاکید کردیم که این گینس حتما باید بنفش رنگ باشد که نتیجه گینس بنفش شد «گینفش»! کتابی که در آن میتوانید تمام رکوردهایی که در دوران هشت ساله دولت تدبیر و امید جابه جا شد را به صورت یک جا و بالمره مطالعه کنید.
شاید فکر کنید ما این رکوردها را از خودمان در آوردیم که برای راحت شدن خیالتان شاهد هر رکورد نیز ضمیمه شده و امضای کارشناسان گینفش هم به عنوان تضمین پای رکوردهاست. گینفش به قدری عالم رکوردشکنی در دنیا را تحت تاثیر خود قرارداد که بلافاصله گینس عبارت زیر را روی کتاب ۲۰۲۱ خود چاپ کرد: «این کتاب جز این محل شعبه دیگری ندارد.»
برشی از کتاب:
نظر کمیته راستی آزمایی:
این کمیته به منظور ثبت دقیق سن اعضای کابینه، قطر استخوان همه آنها را با اشعه ایکس اندازهگیری کرد و پس از حصول نتیجه، رکورد جدید را تایید کرد. همچنین کارشناسان این کمیته با بررسی دقیق شعار ذکر شده در متن اعتراض، اعلام کردند درست است که با خروج یک وزیر ۷۲ ساله و ورود یک وزیر ۳۵ ساله میانگین سنی دولت شما کاهش می یابد؛ اما ظاهرا حساب این را نکرده بودید که از سال ۹۲ تا ۹۶، سایر وزرا نیز ۴ سال پیرتر شدند و میانگین کابینه خود به خود به عدد ۶۱ رسیده و تاثیر ورود این وزیر جوان تا حد زیادی خنثی شده است!
ریاضیات عالی مستدام
مرضیه؛ حکایت یک اسم، روایت یک زندگی
«مرضیه؛ حکایت یک اسم، روایت یک زندگی»؛ زندگی بیبی مرضیه میررضایی، مادر شهید مدافع حرم
«مرضیه»، روایتی از زندگی بیبی مرضیه میررضایی، مادر شهید مدافع حرم حجتالاسلام محمود تقیپور است و در پنج فصل، زندگی این مادر شهید را از کودکی، خانواده، فعالیتهای انقلابی و اجتماعی و... ایشان روایت میکند.
برشی از کتاب:
نظر آقاجانم دربارۀ کارکردن من تغییر کرده بود؛ اما حرفهایی که روز اول در گوش دامادش خواند و تلنگرهایی که به او زد، آنقدر کاری افتاده بود که هنوز اثرش در حرفهای حسنآقا دیده میشد.
تا صحبت از کار به میان میآمد، میخش را همان اول میکوبید و میگفت: «دوست ندارم خانمم با دو تا بچۀ کوچیک بره کار کنه. هرچی خودم نون دربیارم با هم میخوریم. چه نیازی به درآمد اون داریم؟»
آقاجان به هر بهانهای حرف اشتغال من را پیش میکشید و تکرار میکرد: «من قبل از انقلاب مخالف سرِکاررفتن مرضیه بودم؛ اما الان احساس میکنم تکلیفه.» ولی جواب حسنآقا همان بود؛ دلش به اشتغال من رضایت نمیداد.