پرده دوم
کتاب «پرده دوم»، روایتها و خاطرات محمدرضا شرکت توتونچی معروف به رضا توکلی است. توتونچی که او را «عزت شاهی» مشهد هم مینامند، از مبارزان و زندانیان سیاسی دوران پهلوی است که در تهران و مشهد فعالیتهای انقلابی داشته و دو بار نیز در دوران طاغوت به زندان افتاده است.
بخشی از کتاب:
«قاسم گفت: «میدونی حميدژیان چیکار کرد؟» گفتم: «نه»
گفت: «یه روز من تو مغازه نشسته بودم، دیدم حمید ژیان با موتور همراه یه نفر دیگه اومدن. موتورشونو گذاشتن کنار بانک و از مغازههای کناری نردبون گرفتن. بعد تلفنهای بانک صادرات رو قطع کردن. بعدش از توی خورجینی که تَرکِ موتور بود، کلتهاشونو درآوردن و دوتا جوراب نازک به سرو صورتشون کشیدن و بایه کیسه رفتن تو بانک. همه مشتریها و کارمندا رو به یه کناری ردیف کردن و پولهای توی بانک رو برداشتن و فرار کردن.
صحبتهای قاسم هم مرا باز یاد تیتر همان روزنامه زندان قصر انداخت و پاسخ پرسشهایی را که از زندان قصردر ذهنم مانده بود، گرفتم.»
دادگاه اشیا
«دادگاه اشیا»؛ برای تنها چیزهایی که مسئولیت این سالها را به عهده میگیرند
«دادگاه اشیا» یک دادگاه واقعی و رسمیست. میدانیم که بعید است بعدا خود مسئولین اتفاقات این سالها را گردن بگیرند؛ چه رسد به اینکه بابتش محاکمه هم بشوند. رضا عیوضی که خودش هم از قضا کارشناس ارشد حقوق خصوصی است، در این کتاب همهی ابزار و اشیا و وسایلی که به دولتمردان برای به عقب برنگشتن مملکت کمک کردهاند را به دادگاه کشانده و حسابی از خجالتشان در آمده است؛ از پنکهی معروف و میکروفن گرفته تا ناخنگیر و انگشتر و تسبیح.
اگر شما هم از صحبتهای سمی و وعدههای الکی و اقدامات عجیب و غریب دولتیها دل خوشی ندارید و صابون گرانی و تورم به تنتان خورده است، لازم است این کتاب را بخوانید و درجریان محاکمه این اشیا و مجازاتشان قرار بگیرید. شاید لااقل کمی دلتان خنک شود.
برشی از کتاب:
ذرهبین: لطفا ساکت. نظم جلسه را رعایت کنید. بسیار خب. خانم فلزپور اگر اظهارات تازهای دارید بفرمایید.
ناخنگیر: من به کسی کمک کردم که سایه جنگ را از سر کمد اشیاء برداشت. میدانید اگر جنگ میشد چه تعداد شی و لوازم آسیب میدید؟ اگر ما نبودیم الان همه شما شاهد حضور سمسارها در خانهها بودید. اگر اوراق نمیشدید، لااقل در سمساریها داشتید خاک میخوردید. این ما بودیم که با زبان جهان دشمنان را کنار زدیم و با وجود اینکه مسئول ما یک مسئول دستبسته و محدود شده بود تحریمها را برداشتیم.
کار من بود
«کار من بود» اولین جلد از عناوین ناشر در رده کتابهای «روزگار ایران» است که با همکاری موسسه خاکریز ایمان و اندیشه به رشته تحریر درآمده است.
این کتاب، تحولات مربوط به اواخر دوره قاجار، پیروزی انقلاب مشروطه و سرانجام کودتای سوم اسفند 1299 و پس از آن، روی کار آمدن رضاخان را در چهار فصل و براساس منابع معتبر و دستاول روایت کرده است.
با توجه به مخاطبان این مجموعه، تکیه اصلی بر تاریخ روایی به جای تاریخ تحلیلی است.
در مجموعه عناوین «روزگار ایران» با منطقی قابل دفاع، دوران پهلوی را به بخشهای متعددی تقسیم کردهایم تا بتوانیم هر بخش را در قالب کتابی کوچک و ارزان منتشر کنیم تا خرید و مطالعه کتابها برای عموم علاقهمندان آسانتر باشد؛ «کار من بود»، آغاز این راه است...
بخشی از کتاب:
نزدیک دروازۀ قزوین، ستون بریگاد مرکزی در مقابل ما ظاهر شد. این ستون تحت فرماندهی کلنل لومبرگِ سوئدی و سرهنگ سیفالله خان شهاب بود. ما انتظار داشتیم اگر کلنل لومبرگ را نمیبینیم، لااقل با سرهنگ سیفالله خان روبهرو شویم. اما ستونی بود بهظاهر آماده برای دفاع و در باطن آمادۀ تسلیم؛ زیرا که ستون فرمانده نداشت.
در اینجا شخص اعلیحضرت (رضاخان) پیش رفت. خوب به خاطر دارم که با صدای بلند چندین بار سربازان بریگاد مرکزی را مخاطب قرار داد و گفت: «فرمانده ستون را بگویید بیاید با من صحبت کند.» اما هیچکس جوابی نداد.