آش پشت جبهه
معرفی کتاب :
این کتاب همدلی و همراهی پشت خط مقدم را روایت می کند. از روز هایی که مربیان پرورشی و تربیتی در ابتدا فعالیتشان به مدرسه و فرهنگ سازی ها محدود می شدند تا آن زمان که با آغاز حمله ناجوانمردانه صدام و شروع جنگ تحمیلی، این مربیان پرورشی بودند که با درگیرکردن دانشآموزان و خانوادههای آنها؛ جنگ را مردمی و جبهه ها را به محلی برای تحصیل دانش آموزانی تبدیل کردند که دفاع از کشور اولیت اول زندگی شان شده بود. آنها از دورانی که حقوقشان کفاف زندگی روزمرهشان را هم نمی کرد، به عنوان دوره طلایی زندگی خود یاد میکنند. نقش این مبارزان شجاع ، بیادعا و گمنام در میدان جنگ نظامی و فرهنگی را هرگز نمیتوان نادیده گرفت که دست به دست هم کارنامه درخشانی در هر دو میدان فرهنگی و نظامی به یاد گذاشتند.برشی از کتاب :
یک ماشین پتوی کثیف و خونی خالی کردند توی حیاط مدرسه امت؛ بعد از کلاس بعضی بچهها پتو ها را زدند زیر بغلشان و بردند خانه. بردند تا پتوها را توی خانه بشویند. پتوهایی را که مانده بود، با کمک چند تا از بچه ها بردیم گوشه حیاط، خانه ننه امامی مستخدم مدرسه. شیلنگ و لگن را آماده کردیم و با پا و دست افتادیم به جان پتوها. شستن و پهن کردنشان روی دیوار مدرسه چند ساعتی طول کشید. هنوز خستگی تنمان در نرفته بود که دست و پایمان قرمز شد و شروع کرد به سوزش و خارش. روز بعد که مدرسه باز شد و بچه ها آمدند، همان هایی هم که پتو برده بودند خانه حال و روز ما را داشتند! هیچکدام نمیدانستیم علتش چیست. رفتیم دکتر. بعد از معاینه گفت: «اثرات شیمیاییه. مال همون پتوهاییه که شستین.» من و بچهها همدرد رزمندگان خط مقدم شده بودیم؛ در جبهه كلاس و مدرسه!»ابوعلی کجاست؟
از دشت لیلی تا جزیره مجنون
به مجنون گفتم زنده بمان ؛ محمد ابراهیم همت
بی خیال
زندگینامه و خاطرات شهید عارف و هنرمند علی حیدری شهید حیدری با انواع هنر ها مانند طراحی چهره آشنا بود. شهید علی حیدری، در سن 19 سالگی در عملیات بدر به شهادت رسید و در قطعه 27 یهشت زهرا به خاک سپرده شد. در بخشی از وصیت نامه این شهید آمده است: «....هر زمان می خواستم معطر شوم سه بار می گفتم: «حسین جان» فضا خوشبو می شد...». توانایی های این شهید مانند دیدن باطن افراد و صحبت با شهدا از سوی بسیاری از همرزمانش تایید شده است. وی از شاگردان آیت الله حق شناس بود.
تو شهید نمیشوی
جنگ جنگ تا پیروزی
حسین پسر غلامحسین
کتاب حاضر، در پنج فصل با عناوین به روایت مادر، به روایت همرزمان، دوری و فراق تا آخرین دیدار به روایت مادر، شهادت به روایت همرزمان و خانواده شهید و عکس ها، یادداشت ها و مستندات؛ توسط مرکز حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس سپاه ثارالله منتشر شده است. در فصل پایانی کتاب اطلاعات و سخنانی از سردار سلیمانی در دیدار با هیئت شهدای بیت الله الحرام کرمان، وصیت نامه سردار شهید، دست نوشته های محمدحسین، نامه شهید به یکی از دوستانش، شمه ای از ویژگی های امام، نامه پدر شهید از مدینه خطاب به فرزندانش، دل نوشته های محمدحسین بعد از شهادت دوستانش از جمله غلامرضا صانعی، علی رحیم آبادی، حمید مظهری صفات، محمد امیری، اسلاملو و صانعی و محمدعلی کازرونی آمده است. مهری پورمنعمی در مقدمه کتاب حسین پسر غلامحسین آورده است، "نگارش واقعیات و ثبت خاطرات روزهای حماسه و خون، روزهای عطش و آتش و شمشیر و شهادت بسیار دشوار و جذاب است. بدون شک بیان حقایق دوران دفاع مقدس و حماسه حضور دلیرمردان مبارز و بی ادعا و آمیختگی آن با شعر و احساسات عارفانه بر تاثیرگذاری آن بر مخاطب با توجه به حجم خاطرات افزوده و فضا را متنوع و خستگی ناپذیر می کند. " کتاب حسین پسر غلامحسین، ضمن معرفی شهید محمدحسین یوسف الهی به رابطه سردار حاج قاسم سلیمانی با وی می پردازد. واژه "حسین پسر غلامحسین" برگرفته از سخن سردار حاج قاسم سلیمانی در مواقع حساس نبرد به این شهید بزرگوار بوده است. دربار شهید: شهید محمد حسین یوسف الهی سال 1340 در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند. علاقه زیاد و ارتباط عمیق محمد حسین با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد. در روزهای انقلاب محمد حسین دبیرستانی بود و حضوری فعال داشت و یکی از عاملان حرکتهای دانش آموزان در شهر کرمان بود. آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر 41 ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد. در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شد و بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال 1364 در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت رسید
حوض خون
خداحافظ سالار
معرفی کتاب :
کتاب «خداحافظ سالار»، خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی، قافله سالار مدافعان حرم است، که به زندگی و فراز و نشیب های این شیرزن بزرگ پرداخته که از کودکی آغاز و نهایتا به شهادت سردار همدانی در سال ١٣٩٤ ختم می شود.شروع کتاب از سال 90 و بحران سوریه و دمشق که در آستانه سقوط قرار داشت آغاز می شود و با بازگشت و تداعی خاطرات دوران کودکی همسر شهید در دهه 40 ادامه می یابد.این کتاب حاصل 44 ساعت مصاحبه با همسر شهید است که نوع روایت داستانی هیچ دخل تصرفی را در آن وارد ننموده است.برشی از کتاب :
حاج قاسم هم آخرین بار که سری به ما زد، وقتی داشت از اهمیت کار حسین برایمان میگفت، سربسته توضیح داد: «ما توی جنگ خودمون به معنی واقعی فرماندهی میکردیم، یه لشکر پشت سرمون بود. با توجه به وجود اونا، برنامهریزی میکردیم و میجنگیدیم؛ اما تو سوریه قضیه خیلی متفاوته. فرماندهی که نیرو نداشته باشه و تو دیار غربت باشه فقط خدا از غربتش خبر داره.»دختر تبریز
معرفی کتاب:
کتاب «دختر تبریز» خاطرات دختر پُر جنبوجوشی است که از دل حوادث و ماجراهای تلخ و شیرین در دهه شصت عبور کرده و جوانی و میانسالیاش دستخوش ماجراهای جذابی است.
این کتاب، خاطرات صدیقه صارمی، رزمنده، امدادگر، مربی نهضت سوادآموزی و مربی پرورشی فعال تبریزی است.
صارمی در این کتاب خاطراتی از مبارزات مردم تبریز در انقلاب اسلامی، سالهای نخست انقلاب و دفاع مقدس، همراهی با آیت الله شهید مدنی در ستاد نماز جمعه و سردار شهید مهدی باکری در جبهه جنوب را بیان میکند.
«دختر تبریز» روایتهای دستِ اول زیادی از فضای قبل از انقلاب و زمان پیروزی انقلاب و جنگ، عملکرد بهیاران و معلمان نهضت سوادآموزی و جهادگران و مربیان پرورشی دارد. از سویی تا به حال کمتر قضایای انقلاب و جنگ و جهاد سازندگی و نهضت سوادآموزی و زندگی معلمان را از نگاه یک زن فعال و انقلابی خواندهایم، از این جهت، مطالعه زندگی و خاطرات خانم صارمی، یک الگوی موفق و افق روشن برای زنان و دختران امروز ارائه میکند.